هیئت بیت الزهرا سلام الله علیها بابل

متن مرتبط با «سلطانی» در سایت هیئت بیت الزهرا سلام الله علیها بابل نوشته شده است

مداحی زمینه(شاعر:آرمان سلطانی)

  • تویی ارباب و وجودم  تویی بود و نبودم توی هیئت اگه باشم توی عالم شهودم  آخرم برات میگیرم کربلا یه روزی میرم جونمو همونجا میدم من برات یه روز میمیرم یا ثارالله مددی .۴. یه نگاه به این بیچاره آخرش چاره ی کاره اگه ارباب منی تو  این چه وضعیو چه حاله تا نفس تو سینه دارم  برا تو ببین چه زارم نفسم گرفته اما میخونم که بیقرارم یا ثارالله مددی.۴. منی که همه اش میخونم تا آخر به پات می مونم نمیدم تو رو به دنیا میزنم از رگ و خونم تمام آرزوم اینه این دلم حرم ببینه حرم آقا و سقا جنت الاعلی همینه یا ثارالله مددی. ۴ . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ( آرمان سلطانی )

  • صورت چون ماهِ تو ، نور شبِ تارِ منصوتِ پُر از گرمی ات ، باعثِ هرکارِ منزلفِ تو افکنده شور بَر دلِ این انجمنقامت چون سروِ تو ، قلبِ پُر از نارِ منروی افق چشم تو ، از برِ این سرزمیندستِ تو چون برگِ گُل بر سرِ چون خارِ منخَلق همه در پِی ات ، باعث کلّ عللموجب ناکامی ام ، کارِ چنان زارِ منعلتِ خَلقِ جهان ، رویِ پُر از نور توذکر تو گردیده است کارِ من و بارِ منرحمت, ...ادامه مطلب

  • مداحی زمینه(شاعر:آرمان سلطانی)

  • تویی ارباب و وجودم  تویی بود و نبودم توی هیئت اگه باشم توی عالم شهودم  آخرم برات میگیرم کربلا یه روزی میرم جونمو همونجا میدم من برات یه روز میمیرم یا ثارالله مددی .۴. یه نگاه به این بیچاره آخرش چاره ی کاره اگه ارباب منی تو  این چه وضعیو چه حاله تا نفس تو سینه دارم  برا تو ببین چه زارم نفسم گرفته اما میخونم که بیقرارم یا ثارالله مددی.۴. ,مداحی,زمینهشاعرآرمان,سلطانی ...ادامه مطلب

  • مداحی زمینه(شاعر:آرمان سلطانی)

  •   تویی ارباب و وجودم  تویی بود و نبودم توی هیئت اگه باشم توی عالم شهودم    آخرم برات میگیرم کربلا یه روزی میرم جونمو همونجا میدم من برات یه روز میمیرم   یا ثارالله مددی .۴.   یه نگاه به این بیچاره آخرش چاره ی کاره اگه ارباب منی تو  این چه وضعیو چه حاله   تا نفس تو سینه دارم  برا تو ببین چه زارم نفسم گرفته اما میخونم که بیقرارم   یا ثارالله مددی.۴., ...ادامه مطلب

  • غزل فاطمه ی کبری سلام الله علیها(شعر از آرمان سلطانی)

  • فاطمیه با عزا برپا شود   فاطمه در فاطمه معنا شود شوهرش روح شب قدر بود لیک او اسرار این شب ها شود همچو مادر بود او بهر رسول هرکه شاءنش را شکست رسوا شود فاطمه نقش نگین انبیاست از دمش هر مرده ای احیا شود جمله عالم در تمنای وصال گر چو تو نشناسدش ترسا شود درتوسل هر امامی سوی او بی تعلل نزد او جویا شود گر نظر اندازد او سوی عصا هر عصایی بهر او موسی شود چون که او مفتاح هر مخزن بود هرکه زاو گیرد مدد کارا شود گر ملقب شد به زهرا فاطمه چون ز نورش این جهان پیدا شود چون علی ساقی کوثر می شود زان سبب باشد علی زهرا شود او چه سختی ها تحمل کرده است تاکه ام شاه عاشورا شود گرپیم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها